مدح و مناجات با جضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام
به نام حـضرت یـار و به نـام جـانـانم پُر از سکوت غمم یا که دل هـراسانم غریب و گم شده در راه مانده حیرانم کـنـار جـاده نـشـسـتـم چـقـدر بیجـانم عـجـیـب در به در کـوچـۀ خـراسـانـم دوباره قصۀ عشق و جنون شده تکرار بیا و داغ حـرم را به قـلب من نگـذار هـوا هـوای گـدایی رسیـده وقت قرار قدم قـدم به تو نزدیک میشوم انگـار گـدای خـسـتـهات آمـد سـلام سـلـطانم دلـم گـرفـتـه فـدایت شـوم دعـایـم کـن مـیان صـحـن تو دلـدادهام صـدایم کن بیا و از همه غیر از خودت جدایم کن خـراب کن من بد را خودت بنـایم کن مریض و پُر غم و دردم تویی تو درمانم همیـشه صحـنۀ زیـبـا نـمیرود از یاد کنار حوض حرم رو به روی گوهرشاد نگـاه من به زن پیر و خسـتهای افـتاد که آب و دانه به کام کبـوتـران میداد بـبـین که مثل همه زائـران پـریـشـانم صدای همهـمۀ جمـعـیت صدای زنان صدای گریۀ طفلان صدای پیر و جوان و صحنها که پر است از دعای این و آن سرت همیشه شلوغ بوده شکر آقا جان برای غـربت مـردی غـریب گـریـانم همان که دور مزارش فـقـط چند تایی کـبـوتـرنـد و نــدارنـد لانــه و جـایـی نـشـانـی حـرمـش انـتـهـای زیـبــایــی مـدیـنـه کـوچـۀ غربت پـلاک تنهـایی هـمـیـشه زائـر آن سـرزمین پـنـهـانـم |